10 وضعیت مهم و خطرناک برای انتخاب همسر

دوشنبه 14 اسفند 1396
8:29
پرهام حسین زاده

در عروسی دخترخاله تان که خیلی به شما خوش گذشته با کسی آشنا شده اید که انگار دقیقا همان کسی است که همیشه در رویاهایتان به دنبالش بودید. احساس بسیار خوبی نسبت به او دارید و وقتی به او فکر می کنید شادی وصف ناپذیری را در خود احساس می کنید. احساس خوبی است! اما اگر هنوز رابطه تان جدی نشده، دست نگه دارید. چون دقیقا در لبه پرتگاه انتخاب غلط قرار گرفته اید!
انتخاب همسر همیشه حساس و نیازمند دقت است. اما اگر در یکی از 10 موقعیت زیر قرار دارید، این حساسیت برایتان بیشتر هم خواهد بود. بنابراین بی گدار به آب نزنید و مرحله به مرحله با سنجش شرایط آینده پیش بروید.

1- زیبایی خیره کننده
شما دختر زیبایی هستید و هم خودتان و هم اطرافیانتان انتظار دارید همسری که انتخاب می کنید به اندازه خودتان زیبا باشد؛ شما پسر خوش تیپ و خوش هیکلی هستید و دوست دارید همسری داشته باشید که از این لحاظ هم سطح خودتان باشد؛ شما به تازگی با فردی آشنا شده اید که بسیار زیباست و واقعا شما را مجذوب خودش کرده است؛ همین جا بایستید: شما به شدت در معرض خطر انتخاب نادرست قرار دارید!

شکی نیست که همه ما زیبایی را دوست داریم و به سمت آن جذب می شویم، اما وقتی نقش زیبایی در انتخاب ما بیشتر از حد معقول باشد، دردسرهایمان هم شروع می شود. بهتر است قبل از اینکه کسی را برای خودتان انتخاب کنید، اولویت هایتان را مشخص کنید: با اینکه زیبایی برایتان اهمیت زیادی دارد، اما چه چیزهایی هست که برایتان از زیبایی اهمیت بیشتری دارد؟ چه معیارهایی را حاضرید فدای زیبایی کنید و از چه معیارهایی به هیچ وجه حاضر نیستید بگذرید؟ آیا اگر این فرد این همه زیبا نبود، بازهم او را انسان خوبی می دانستید؟

موقعیت اجتماعی یکی از مواردی است که احتمال خطای ما در انتخاب همسر را به شدت بالا می برد. عناوین و موقعیت های چشمگیر به راحتی می توانند سایر خصوصیات فرد را تحت تاثیر قرار دهد و به عبارتی چشم ما را به روی خیلی چیزها ببندد. در این صورت ما با موقعیت طرف مقابل ازدواج می کنیم، اما با «خود» او زیر یک سقف می رویم

2-پرستیژ و موقعیت اجتماعی ویژه
می گویند لازم نیست خانم ها نصف عمرشان را درس بخوانند و زحمت بکشند تا بشوند خانم دکتر، همین که همسر یک دکتر شوند، همه آنها را «خانم دکتر» صدا می زن موقعیت اجتماعی یکی از مواردی است که احتمال خطای ما در انتخاب همسر را به شدت بالا می برد. عناوین و موقعیت های چشمگیر به راحتی می توانند سایر خصوصیات فرد را تحت تاثیر قرار دهد و به عبارتی چشم ما را به روی خیلی چیزها ببندد. در این صورت ما با موقعیت طرف مقابل ازدواج می کنیم، اما با «خود» او زیر یک سقف می رویم – شما در داخل خانه دیگر خانم دکتر نخواهید بود!

اگر در چنین شرایطی قرار گرفتید، فرد را بدون شغل و موقعیت خاصش تصور کنید: آیا اگر چنین موقعیتی را نداشت بازهم برایتان انسان قابل قبولی بود؟ غیر از موقعیت خاص، چه ویژگی های دیگری دارد که شما را به خود جذب می کند؟

3- شیفتگی و عشق بی اندازه
مسلما عشق یکی از لازمه های ازدواج است، اما قطعا برای ازدواج کافی نیست. اگر فقط از روی عشق ازدواج می کنید، منتظر باشید که روزی فقط به خاطر نفرت از هم جدا شوید! یکی از خطرناک ترین شرایط انتخاب همسر زمانی برای شما پیش می آید که «عاشق» می شوید. در این حالت شما آن قدر تحت تاثیر هیجانات و احساسات هستید که نمی توانید درست ببینید و درست تصمیم بگیرید. قبول این مساله برای کسانی که در اوج عشق هستند بسیار سخت است. مغز در حالت هیجان زدگی نمی تواند به طور طبیعی فعالیت کند. بنابراین ما به جز خوبی چیزی نمی بینیم.

اگر نخواهیم از اصطلاح «عشق کور» در این مورد استفاده کنیم، می توانیم بگوییم مغز عاشق، همه چیز را از پشت عینک عشق می بیند و از پشت این عینک هم همه چیز بهتر از آنچه که هست دیده می شود مگر بد است؟ نه. فقط مشکل اینجاست که ما نمی توانیم همیشه با این عینک به دنیا نگاه کنیم چه بخواهیم چه نخواهیم این شیفتگی و این هیجانات دیر یا زود فروکش می کند. اگر عاشق هستید، بهتر است مدتی صبر کنید و از رابطه فاصله بگیرید تا این تب در شما فروکش کند و بتوانید با دخالت بیشتر عقل، درمورد زندگی آینده تان تصمیم گیری کنید.

4- احساس تنهایی شدید
تنهایی های دوران مجردی گاهی برایمان تحمل ناپذیر می شود. وقتی دوستان متاهل دور هم جمع می شوند اما ما به دلیل مجرد بودن نمی توانیم در جمع شان باشیم. وقتی با جمعی از بچه های فامیل به مسافرت می رویم و همه با همسرشان هستند به جز ما. وقتی همکارانمان آخر وقت در حالی به خانه شان برمی گردند که همسرشان با یک غذای گرم در انتظارشان است اما ما به خانه ای می رویم که در و دیوار منتظرمان است و...، ته دلمان به این فکر می کنیم که چرا من باید این قدر تنها باشم؟ و درست همین جاست که زنگ های خطر به صدا درمی آید.

تنهایی مفرط ساده تر از آنچه فکرش را بکنید می تواند شما را در معرض انتخاب اشتباه قرار دهد. وقتی در تنهایی به حال خودتان تاسف می خورید، کسی پیدایش می شود که می تواند شما را از دست این غول تنهایی و این همه غم و غصه نجات دهد و ادامه داستان!

افراد تنها به راحتی می توانند تنهایی شان را با دوستان و آشنایان تا حدی برطرف کنند و به فکر حل این مساله از طریق ازدواج نباشند. بعد از اینکه از عمق تنهایی ما کاسته شد، می توانیم تصمیمات بهتری برای خودمان بگیریم.

5 - عجله
*برای من دیگر دارد خیلی دیر می شود* آیا چنین ندایی را از دوستان می شنوید؟
شما آخرین فرزند خانه هستید که مجرد مانده، تنها پسر مجرد فامیل در طیف سنی خودتان هستید، همه دوستانتان ازدواج کرده اند. چشم مادربزرگ و پدربزرگتان به شماست که نوه شان را ببینند. شما خواهر بزرگ تر هستید و ازدواج خواهر کوچکترتان در گرو ازدواج شماست و آخرین آرزوی مادر و پدرتان برای خوشبختی شما این است که شما را در لباس دامادی / عروسی ببینند. یا اصلا سن شما بالا رفته و احساس می کنید برای ازدواجتان دیر شده است. هیچ کدام از این موارد مشکل خاصی به شمار نمی رود؛ به شرطی که شما را وادار به انتخاب عجولانه و نسنجیده نکند.

در هر انتخابی، وقتی ما در شرایط اضطرار و عجله قرار می گیریم، امکان اشتباه کردنمان چندین برابر می شود و زمانی که این انتخاب به بزرگی انتخاب شریک زندگی باشد، حساسیت آن هم چندین برابر می شود. پس ارزشش را دارد که با این فکر مبارزه کنید. یک راه حل ساده: به همه کسانی که احساس می کنید از سوی آنها تحت فشار هستید – ازجمله ندای درون خودتان – بگویید که اصلا قصد ازدواج ندارید!

6- سن پایین
شاید خیلی ها طرفدار ازدواج در سن پایین باشند، اما شما اگر فکر می کنید هنوز به سن مناسب ازدواج نرسیده اید، هرگز تن به ازدواج ندهید. این که دقیقا چه سنی برای ازدواج مناسب است را نمی شود تعیین کرد، این مساله در فرهنگ ها و در افراد مختلف تفاوت زیادی دارد. اما اکثر روان شناسان امروزی معتقدند به طور کلی در جامعه شهری فعلی سنین زیر 20 سال می تواند برای ازدواج پرخطر باشد. ازدواج سالم نیاز به بلوغ های چندگانه دارد که بسیاری از آنها در سنین پایین حاصل نمی شود. بسیاری از افراد در سنین آغاز جوانی هنوز نمی دانند که از زندگی چه می خواهند و در سال های بعد اولویت هایشان تغییرات زیادی پیدا می کند. ضمن اینکه در این سنین معمولا احساسات ما بر عقلمان چیره است.

درصورتی که سن زیادی ندارید اما در موقعیت ازدواج قرار گرفته اید، مشخص کردن برنامه و خواسته های آینده زندگیتان می تواند کمکتان کند: ایا این ازدواج چیزی است که شما را مطابق اهدافتان پیش ببرد؟ آیا اصلا به جایی رسیده اید که بتوانید هدفی کلی برای خود برگزیده و تصویری از آینده تان ترسیم کنید؟

با کسی قرار ازدواج گذاشته اید و به قصد شناخت برای ازدواج با هم در ارتباط بوده اید، اما این ارتباط شما محدود به کافی شاپ رفتن آخر هر هفته همراه دوستان یا ارتباط تلفنی بوده است. بگذارید خیالتان را راحت کنم: اگر 20 سال هم آخر هفته ها با این فرد بیرون بروید،هر روز ساعت ها با او تلفنی صحبت کنید، بازهم شناخت شما نسبت به او کاملا ناقص است!

7- شناخت ناقص
دو سال است که با کسی قرار ازدواج گذاشته اید و به قصد شناخت برای ازدواج با هم در ارتباط بوده اید، اما این ارتباط شما محدود به کافی شاپ رفتن آخر هر هفته همراه دوستان یا ارتباط تلفنی بوده است. بگذارید خیالتان را راحت کنم: اگر 20 سال هم آخر هفته ها با این فرد بیرون بروید،هر روز ساعت ها با او تلفنی صحبت کنید، بازهم شناخت شما نسبت به او کاملا ناقص است! وقتی با یک نفر ازدواج می کنیم، درواقع با کل وجود او و با همه ابعاد زندگی اش، خانواده اش، گذشته اش، آینده اش، افکار و اخلاقش و همچنین با جسم او ازدواج کرده ایم؛ در مثال بالا شما فقط بُعد «کافی شاپ» یا به عبارتی بُعد «تفریحی» فرد را شناخته اید، یا با شخصیت مجازی او (که معمولا بسیار متفاوت از شخصیت حقیقی است) آشنا شده اید و این هرگز شناخت کافی برای یک ازدواج خوب به حساب نمی آید. احتمال شکست در ازدواجی که براساس شناخت کافی صورت نگیرد بسیار بالاست. ما زمانی می توانیم به شناخت کامل تر برسیم که با همه ابعاد وجودی فرد و در شرایط و موقعیت های مختلف رو به رو شده باشیم.

8- بحران روحی
در رابطه ای شکست خورده اید، هنوز یک ماه از اتمام رابطه قبلی تان نگذشته، هنوز زخم هایی که از ارتباط ناموفق قبلی خورده اید خوب نشده و هنوز غم و غصه دارید و به حال و هوای عادی زندگی تان برنگشته اید: حال شما و نیاز شما به یک همدم را درک می کنم، اما الان اصلا فرصت مناسبی برای تصمیم گیری در مورد ازدواج نیست.

بحران روحی به هر علتی ممکن است ایجاد شود: ممکن است به تازگی عزیزی را از دست داده باشید، از کار اخراج شده باشید، بیمار باشید، پدر و مادرتان از هم جدا شده باشند یا هر مساله دیگری که باعث ناراحتی شما شده باشد. در حالت بحران، ذهن ما فعالیت طبیعی ندارد و امکان اشتباه در این وضعیت بالاست. ممکن است کسی که الان به نظرمان همسر مناسبی می آید، بعد از عبور از بحران، دیگر چندان مناسب به نظر نرسد و خودمان هم ندانیم چه شد که حاضر شدیم با چنین فردی ازدواج کنیم. این نوع ازدواج ها دقیقا مصداق «از چاله به چاه افتادن» است.

9- سرخوشی و هیجان
در عروسی دخترخاله تان که خیلی به شما خوش گذشته با کسی آشنا شده اید که انگار دقیقا همان کسی است که همیشه در رویاهایتان به دنبالش بودید. احساس بسیار خوبی نسبت به او دارید و وقتی به او فکر می کنید شادی وصف ناپذیری را در خود احساس می کنید. احساس خوبی است! اما اگر هنوز رابطه تان جدی نشده، دست نگه دارید. چون دقیقا در لبه پرتگاه انتخاب غلط قرار گرفته اید!

هیجانات مثبت، درست مثل هیجانات منفی، ما را در معرض انتخاب غلط قرار می دهد. اسم این حالت را «جوزدگی» می گذارم. در بعضی شرایط ما کاملا «جو زده» می شویم و کارهایی می کنیم که شاید در حالت عادی به آن فکر هم نکنیم. وقتی در میهمانی به ما خوش می گذرد، عملکرد مغز ما متفاوت از حالت عادی است و در واقع فیلترهایی که ما برای انتخاب شخص مناسب برای خود داریم تا حد زیادی از کار می افتد. اشتباه بزرگی است که بخواهیم به انتخاب ذهنمان در چنین حالتی اعتماد کنیم. در این وضعیت بهتر است مدتی صبر کنیم تا مغز به حالت عادی برگردد و مجددا درمورد این شخص فکر کنیم. در اکثر موارد انتخاب های هیجانی بعد از مدتی از چشم مان می افتند.

10- چشم و هم چشمی
متاسفانه چشم و هم چشمی نیز چشم ما را به روی بسیاری از واقعیات می بندد و امکان درست دیدن را از ما می گیرد. اگر احساس می کنید در شرایطی هستید که میل به کم کردن روی اطرافیان از طریق ازدواجتان دارید، بهتر است دست از هر اقدامی در زمینه ازدواج بردارید.

از کجا می فهمیم که تصمیم گیری ما از روی چشم و هم چشمی است؟ از اینجا که مدام در حال مقایسه کردن مورد خودتان با مورد ازدواج کسی هستید که حسادت شما را برانگیخته و این خیال رهایتان نمی کند که ازدواج شما با این شخص چطور می تواند حال او را بگیرد و دل شما را خنک کند.

چشم و هم چشمی به طور خاص درمورد افرادی دیده می شود که از همسر خود جدا شده اند و همسر آنها مجددا ازدواج کرده است. در چنین شرایطی میل شدید به جبران کردن و کم نیاوردن در ما پدید می آید که ضریب خطا در انتخاب را تا حد زیادی بالا می برد. توصیه می شود برای این جبران و رو کم کنی، راه های دیگری به جز ازدواج را درپیش بگیرید.

منبع: عصر ایران

[ بازدید : 106 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

استفاده از فضای مجازی برای همسریابی و سایت ازدواج

دوشنبه 14 اسفند 1396
8:28
پرهام حسین زاده

ازدواج یکی از مهمترین مقالات زندگی هر انسانی می باشد و در این میان انتخاب همسر خود بزرگ ترین مسئله و مشغله فکری هر جوانی خواهد بود و این انتخاب به علت این که یک انتخاب برای تمام طول زندگی و زندگی آینده انسان می باشد بسیار حائز اهمیت خواهد بود در این میان یکی از مهمترین مقالاتی که باید به آن پرداخت روانشناسی انتخاب همسر و لزوم مطابقت مورد نظر برای ازدواج با علایق و سلیقه های فردی و ملاک‌ها و معیارهای که می‌توان از آنها به عنوان سازنده آینده انسان و میزان سعادتمندی و نگرش مثبت نسبت به زندگی نام برد. اگرچه که ازدواج به علل و عوامل بسیار مهمی انتخاب همسر وابسته است اما انتخاب همسر نیز یکی از مهمترین و شاید در اصل تو آنگاه که اصلی ترین مورد برای ازدواج که باید بدان اهمیت دارد باید بدان پرداخت مسائلی که ازدواج را شکل می دهند جدای از مسئله های مادی و شغل و محل زندگی مطابقت هر فردی از لحاظ روانشناختی نسبت به امر ازدواج خواهد بود درباره ازدواج سخن بسیار گفته شده است و باز هم باید گفته شود زیرا که بیشتر معضلات اجتماعی که در جامعه ما و هر جامعه ای با آن دست به گریبان است مقوله ای است که مربوط به انتخاب همسر و امر مهم همسریابی خواهد بود انتخاب همسر در عصر جدید و جهان مدرن می توانند با تکیه بر ابزارهای مدرن شیوه و طریقه دیگری پیدا کنند و یکی از این مهمترین مقالات و مسئله هایی که باید در این اندروید شود شخصیت هر فرد است که باید بر اساس آن جستجوی همسر را انجام داد.

یکی از مسئله های مهم در انتخاب همسر این نکته است که باید انتخاب همسر بر مبنای شناخت و مطابقت روانی صورت بگیرد و در این میان نقش فضای مجازی می‌تواند بسیار حائز اهمیت باشد در طریقه مدرن انتخاب همسر و همسریابی به سبک نوین.

اینترنت به عنوان مهمترین ابزار عصر جدید و عصر اطلاعات میباشد و در این میان سایت های همسریابی می توانند برای این مسئله امری کارساز باشند.

شاید استفاده از سایت همسریابی برای ازدواج و انتخاب همسر فیلم کاری عجیب و غیر قابل باور به نظر برسد ولی کهن امروزه در عصر جدید سایت های همسریابی بسیاری شکل گرفتند که از آنها می توان به سایت ازدواج و انتخاب همسر نیز برای نامگذاری استفاده کرد.

اینکه چگونه در سایت همسریابی باید به انتخاب همسر پرداخت مقوله‌ای است که جای بحث بسیار دارد ولیکن ما سعی می‌کنیم هم مزایا و معایب استفاده از سایت همسریابی برای انتخاب همسر را خاطرنشان گردیم و در این میان جوانان مجرد باید به خاطر داشته باشند که مهمترین مسئله ای که باید در انتخاب همسر به آن توجه کنند میزان شناخت و آگاهی که باید از همسر آینده خویش و البته از خود به معنای اینکه باید ملاک‌ها و معیارهای مهم خویش را مدنظر آورند و از این طریق سایت همسریابی وجود کنند و گرنه اگر سایت همسریابی با جدیت دنبال شود و بیشتر جنبه تفریح و سرگرمی پیدا کنند اما همسریابی را بسیار حقیر و بی ارزش خواهد کرد و هم ازدواج را در چشم جوانان به یک مسئله نامتقارن بدل خواهد کرد.

اگرچه که یاری از جوانان این مرز و بوم فرهنگیان را دارند که از هر ابزاری که در عصر نوین به آن دست یازیدند استفاده مناسب بکنند اما هستند کسانی فرصت‌طلب که از این میان فرصت نامناسب را برای خود خلق کرده و از سایت همسریابی استفاده نامناسب انجام میدهند سایت همسریابی که بتوان به آن اعتماد کرد و همه اطلاعات مندرج در آن را به دیده ی اعتماد و اطمینان نگریست شاید وجود نداشته باشد و بیشتر از این اطلاعات توانند نادرست باشند پس بهتر است هر کسی که در همسریابی به طریق سایت همسریابی می خواهد جستجوی نظر کنند در اول مطمئن باشد که هر اظهار نظری و خود اظهاری که صورت گرفته است لزوماً صحیح نیست و باید به دیده شک و تردید بدانید به انگل و بعد از اینکه در فضای واقعی از اظهاراتش است در فضای مجازی آگاهی یافت و آنها برای اثبات شدند در مورد این شهر تصمیم بگیرد که آیا این شخص می تواند همسر مناسبی برای او باشد یا نه و در غیر این صورت بهتر است که دور سایت همسریابی را خط بکشد.

از آنجایی که در سایت‌های همسریابی طریقه مناسبی برای این وجود ندارد که بانیان این سایت بتوانند اطلاعات مندرج در آن را تایید یا تکذیب کنند بهتر است که شخص با آگاهی تام و با دیده شک و تردید وارد پنل های کاربری آن اشخاص گردیده و به اطلاعات آنها بین کرد و اگر قصد همسریابی جدی دارد و در فضای واقعی به دنبال تایید اظهارات ایشان باشد و به هیچ وجه کنند که خود را فریب داده و خدای ناکرده مورد سوء استفاده و کلاهبرداری قرار بگیرند.

بهترین سایت هایی که میتوانیم برای شما در امر همسریابی معرفی کنیم که از پشتیبانی بسیار قوی برخوردار از سایت همسریابی و ازدواج شیدایی می باشد که در مورد ازدواج دائم و موقت به فعالیت می‌پردازد به عل


ت اینکه قسمت موقت در ازدواج نیز برای سایت همسریابی شیدایی قرار گرفته است این است که بیشتر وعاتی که برای یک سایت همسریابی می تواند وجود داشته باشد این است که بعضی از اشخاص علاقه مند به ازدواج موقت هستند و در قسمت دائم برای خانم های جاده تشویش می‌کردند و بازی باعث می‌شد که خانمها چندان ربطی به سایت همسریابی نشان ندهند به علت این که بعضی از آنها برای ازدواج موقت پیشنهاد می دادند و این باعث می شود که خانم ها ناراحت گشته و شهر خود را در حد خویش نداند به این علت ازدواج موقت نیز به سایت همسریابی شیدایی اضافه گردید تا در این میان یکی از بهترین سایتهای همسریابی با امکانات عالی متولد کردند و این بهترین هدیه ای که می تواند برای بانیان سایت همسریابی شیدایی باشد که در این مورد ازدواج های موفق صورت بگیرد و قسمت ازدواج دائم برای از پیشنهادات انسانهای جستجو کننده ازدواج موفق باشد.

بهترین روش همیشه روزو من کوتاه ترین روش نخواهد و کار لازم است که راه بسیار پر پیچ و خم می گردد تا به هدف موردنظر دستیابی حاصل گردد.

سایت همسریابی شیدایی از اوایل شروع به کارش تا به کنون همیشه درصدد این بوده است که بهترین خدمت رسانی را برای کاربران خود در زمینه ازدواج این ازدواج موقت یا دائم در هر دو مورد انجام دهد.

که مهمترین بخش زندگی اغلب افراد می باشد و در تمام طول زندگی یک نقطه عطف اساسی شبیه است باید همیشه و در همه حال از روی آگاهی انجام بگیرد و انتخاب همسر مهمترین مقوله این امر خواهد بود این که با چه کسی در چه زمانی باید کلید شروع یک زندگی موفق را به چرخش درآورد.

از این رو این سایت که به همت متخصصان امر فضای مجازی ل یک سایت ۲۴ ساعتی آنلاین در فضای مجازی به فایل می‌پردازد و از پشتیبانی بسیار قوی و به‌جا برخوردار است می‌تواند کاربران خویش را در جهت یافتن همسر مناسب یاری کنند و در این زمینه با تکیه بر اصل مشتری مداری و اخلاق محوری همیشه در صدد این هستیم که سایت همسریابی را که برای ازدواج تواند بسیار مفید باشد و در ان در انتخاب همسر یعنی نه شما را یاری خواهد کرد تا بهترین همسرتان را پیدا کنیم می‌تواند شما را یاری کنند و این موفقیت شما را در امر ازدواج انشاالله خواهد شد و بهترین مژده برای گردانندگان سایت شیدایی این است که متوجه شوند که زندگی های بسیار خوبی با استفاده از شروع به شیدایی برای آنها رقم زده است در حال ادامه و جریان است

همسریابی دائم همسريابي صیقه صیغه یابی صیغه یابی سایت صیغه
http://yekkamand.ir/ صیقه
http://www.p30far30.ir/ موقت
http://www.v55.ir/
[ بازدید : 104 ] [ امتیاز : 2 ] [ نظر شما :
]

هورمون ها و عشق..................عشق چیست و عاشق کیست؟

شنبه 25 شهريور 1396
13:36
پرهام حسین زاده

خیلی از ما به عشق فکر می کنیم. تعدادی معدودی از ما هم از آن فرار می کنیم. یکی اش خود من. تا امروز که این طور بوده. اما این ها باعث نمی شود که ،بشود وجود آن را انکار کرد. عشق یک پدیده جهانی است، و همین طور تاریخی. یعنی از زمانی که انسان ها به شکل امروزین از 3000 سال پیش توانستند آثاری از خودشان به جا بگذارند،ما می توانیم در آثار باستانی یا هنری به جا مانده از آن ها بفهمیم که آن ها هم نه تنها عاشق می شدند، که علاقه داشته اند این مساله را روی هر سطح سختی ثبت کنند. مخترع اینستاگرام دراصل شاید نئاندرتال ها بودند، اینستاگرام غاری.

امروزه البته دیگر کمتر کسی عشقش را با نقاشی نشان می دهد. فکر می کنم پر استفاده ترین راه ابراز عشق در دنیای مدرن امروز، کلمه و موسیقی است. آن هم نه لزوما کلمه و موسیقی که نتیجه یک جوشش عاشقانه است، کلمه هایی که گاهی از بازار می خریم، به عنوان کتاب شعر و حرف های عاشقانه. ساده تر بگویم، بیشتر با ادبیات از قبل آماده، عشق و محبت خود را ابراز می کنیم. مثل غذای بیرون. مثل شلوارک مامان دوز. این خود به خود نشان دهنده ماشینی تر شدن نحوه ابراز عشق هم هست به خیال من. نشانه تنبل شدن ما در ابراز عشقی که نتیجه حس و زحمت خودمان باشد. نه؟

این طور گفته می شود که متوسط عمر عالی ترین رابطه های عاشقانه، بین4 تا 5 سال است. این را تحقیقات دانشگاهی نشان داده. می شود معادل دوره لیسانس. (لبخند) اگرچه خیلی ها مدعی اند تا آخر عمر عاشق مانده اند. درست است اما آن عطش و خواستن اولیه باقی نمانده. 4-5 سالی که حساب کرده اند برای افرادی بوده که به عشق شان رسیده اند، در کنارش بوده اند، با او رابطه عاطفی و رابطه جنسی داشته اند، بعد هم همچنان تظاهرات بدنی شان واکنش به عشق بوده.

بعد از آن چند سال آمده اند روان شناس ها از آن ها سئوال های تخصصی کرده اند و بعد فهمیده اند که چه چیزهایی تغییر کرده. آن تپیدن ها و تغییر فشار خون ها و فعالیت های بخش هایی از مغز و ... دیگر مثل گذشته نیستند. بیشتر عادت آمده به جایش. همان روزمرگی لعنتی خودمان. این میانگین 4 تا 5 سال که گرفته شده از مردم آسیا و اروپا و آمریکا و آفریقا نمونه برداری شده است. بنابراین می شود گفت تقریبا یک آمار جهانی است. حال می خواهید زیر سئوالش ببرید، راه بازست و جاده دراز. وحی منزل نیست!

از شما چه پنهان یک آمار جالب دیگری هم هست، این که گروهی از روان شناس ها ادعا کرده اند خیلی از رابطه های عاشقانه بعد از آن 5 سال، می تواند ادامه پیدا نکند! یعنی افراد از قطع شدن آن رابطه، ضربه سنگین احساسی دیگر نمی خورند. به کربلا نمی زنند. آنقدر که اگر در آن عشق به وصال نمی رسیدند می زدند. این یک تئوری من درآوردی نیست، پشتش تحقیقات اکادمیک است. پشت این قضیه یک نکته ای وجود دارد، این که احتمال خیانت از بعد از 5 سال اول زندگی بالاست و از نظر اکادمیک (نه اخلاقی)، اتفاقی طبیعی!

خوب بیاییم کمی موضوع را خودمانی تر کنیم. رکش می شود این که اگر رابطه شما حتی عاشقانه باشد، بعد از حدود 5 سال طبق این تحقیقات احتمال این هست که زن یا با احتمال بیشتر مرد، توجه اش به کسی دیگر جلب شود، یا دنبال کسی دیگر باشد، این یک مساله هورمونی هم هست، یعنی هورمون ها مسببش هستند که توضیح خواهم داد. پس دلیل علمی دارد و لزوما روحی نیست. به قول دایی جان ناپلئون، همیشه پای یک هورمون در میان است! از نظر آن ها، بر اساس اتفاق هایی که درون بدن انسان می افتد، این احتمال زیاد است که یک زن یا مرد بین 5 سال دوم تا سوم رابطه شان، به سمت دیگری کشش پیدا کنند.

اخلاقیات به ما می گویند باید در این زمینه مقاومت کنیم. چرا؟ چون اسمش خیانت است. دنیای مدرن اما می گوید می توانید جدا شوید، بعد با کسی دیگر باشید و خیانت نیست! اما آیا این برای هر فرهنگی پذیرفته است؟ مطمئنا خیر. بسیاری آن را بر نمی تابند. گفته می شود تا 50 سال آینده، این مساله تغییر پارتنر در هر چندسال، به جای ازدواج، مساله ای عادی در جهان خواهد شد. آنقدر که بسیاری انجامش می دهند. تازه می فهمم دهه 70-80 ای ها هم نسل سوخته هستند! (چشمک)


در کشش به جنس مقابل، ما با حیوانات در همه چیز تقریبا شبیه هستم به جز احساس دوست داشتن. در اصل حیوانات وقتی تصمیم می گیرند پارتنر خود را انتخاب کنند مثل ما جلد و پیشگفتار و فهرست و ... ندارند، بلافاصله رابطه جنسی برقرار می کنند. نه شماره تلفن می گیرند، نه چاووشی و رضاصادقی برای هم می فرستند. اما انسان ها چیزی مهمتر از رابطه جنسی دارند. یعنی اول دوست داشتن، معاشقه و نهایتش عشق. فرآیند مهم و زیبای عاشق و معشوق شدن.
در دنیای عاطفی، عشق همیشه از رابطه جنسی قدرتمندتر بوده. مثلا ما نمونه های زیادی نداریم که اگر یک زن، رابطه جنسی با یک مرد را پس زده، آن مرد از او انتقام گرفته باشد. اما نمونه های خیلی بیشتری هست که اگر یک زن،
عشق یک مرد را پس زده، آن مرد این کار را کرده باشد.
خیلی جالب است، آمده یک آماری گرفته است یکی از دانشگاه های بوستون و مشخص شده 70 درصد افرادی که به خاطر پذیرفته نشدن عشق شان خودکشی کرده اند، مرد بوده اند. باورتان می شود؟ این یعنی رد شدن یک عشق در انسان بسیار تاثیر می گذارد، خاصه در مردان. یاد فیلم زجرآور لانتوری افتادم.
یکی از دلایل اش این است که مردها اگر عاشق شوند و درآن شکست بخورند، آن را تا جای ممکن با کسی در میان نمی گذارند و خیلی آن را شخصی و غیرتی می بینند. به خانواده شان چیزی نمی گویند، به دوستان شان، از کسی برای کم کردن این فشار یا همدردی با آن ها کمک نمی گیرد. در نتیجه ممکن است مثل آرام پز پارس خزر منفجر شوند.
خیال می کنم این خودش به تنهایی می تواند فشار این مساله را برای آن ها چندین برابر کند. این کاری است که اما زن ها می توانند بکنند. ساده این که، اگر یک زن به عشق اش نرسد، یک سال بعد احتمالا حالش خوب است. اما اگر پسر باشد، در بهترین حالتش داریوش می شود، یا داوود بهبودی!
اما اصولا عشق از لحاظ آکادمیک و علوم پزشکی چه هست؟ عشق از لحاظ اکادمیک، بیشتر بازی هورمون هاست! آیا این مساله برای همه قابل پذیرش است؟ البته که نه. بسیاری عاشق شدن را یک فرآیند کاملا روحی می پندارند، اما دانشمندان امروزه این مساله را کاملا نمی پذیرند. چون همین لحظه هاست که دایی جان ناپلئون دوباره کله اش را از در آزمایشگاه می آورد داخل و می گوید: کار کار هورمون هاست!
در اصل آن ها امروز واقعا این توانایی را پیدا کرده اند که با تنظیم هورمون های بدن شما، بتوانند شما را به شکل آزمایشگاهی به عاشق شدن یا شیفتگی نزدیک کنند، همان طور که داروهایی وجود دارد که می تواند این مساله احساسات شدید را در شما کاهش دهند. هر احساس تعلقی را. حتی احساس تعلق به یک رهبر یا آرمان را.
امروزه از این داروهای دسته دوم در سازمان های امنیت اطلاعاتی برای اعتراف گیری و پایین آوردن میزان وفاداری افراد (که گاهی با عواطف افراد ارتباط دارد) استفاده می شود و اتفاقا کشور آلمان در تولید داروهای اش پیشرو هست و مشتری اش خیلی از سازمان های اطلاعاتی دنیا. همین طور موارد متعددی وجود دارد که دولت اسرائیل از طریق جاسوسه های زیبای اش و تزریق موادی هورمونی توانسته است از برخی رهبران عرب که شیفته شده اند و اعتماد کرده اند، اطلاعات کسب کند.
در قسمت دوم، برای شما توضیح خواهم داد این چطور اتفاق می افتد، و این که عاشق شدن، می تواند مصنوعی هم رخ دهد و این پاسخ علمی همان داستان قدیمی و مسخره در یک نگاه عاشق شدن است! تا آن موقع، مراقب هورمون هایتان باشید. چشمک
قسمت قبل تا آنجا نوشتم که عشق صرفا یک رویکرد روحی نیست که فقط ادبا و شاعران و اندیشمندان درباره اش بنویسند، امروزه عشق را از منظر علومی مثل عصب شناسی و روانپزشکی نیز در دنیا بررسی کرده اند.
و درباره این نوشتم که آمده اند و اختصاصا روی عشق زن و مرد به هم (نه عشق مادری یا...) تحقیقاتی کرده اند. بگذارید به زبان خیلی ساده و خلاصه بنویسم که آن ها در رابطه "احساس عشق و اتفاقات داخل بدن" چه چیزهایی دیده اند.و این را فراموش نکنید که "علم" هیچ وقت نمی گوید که درست می گوید، اما براساس شواهد قوی همیشه حرف می زند.
بطور کلی چهار نوع هورمون هستند که هیئت مدیره اتاق عشق ما محسوب می شوند. هورمون Dopamine ، هورمون Noradrenalin ، هورمون Serotonin ، و در نهایت هورمون Testosterone .
هر زمان شما در پروسه عاشقی باشید، داخل مغز تان به خصوص سه هورمون اول در حال رقص تانگو با هم هستند، اتفاقا گاهی بندری هم می رقصند و آن موقعی است که شما دیوانه وار عاشق شده اید.
تپش قلب ناشی از شیفتگی با این هورمون ها در ارتباط است. عرق کردن و داغ شدن همین طور. بی تابی به همین شکل. اضطراب و هیجان هم. احساس رها شدن و شیفتگی به همین منوال و موارد دیگر. خوب طبیعتا حافظ و سعدی برای این ها ما به ازای نثری و نظمی می یافته اند یا ما می دانیم ذهن احساسی انسان هم کارهایی می کند اما همه این ها ما به ازای هورمونی هم داشته اند. حال این مساله ای جداست که هورمون ها باعث احساسات عمیق می شوند یا احساسات عمیق باعث تغییرات هورمونی.
در اصل، شما وقتی عاشق کسی شده اید، آن فرد توانسته است روی تنظیم همیشگی هورمون های شما مثل یک ریموت کنترل از راه دور، موثر باشد، حتی بدون ان که خودش بداند.
با شروع اولین نشانه های عشق، Dopamine شما مثل آسانسور می پرد بالا، به دنبال اش Noradrenalin بدن تان هم سوارش می شود، و بعد ناگهان Serotonin که کارخانه اش در سیستم گوارش شماست کاهش پیدا می کند. تا اینجا شما در عشق تان حس کشش به بدن پارتنرتان ندارید، در مرحله ای هستید که بودن آن فرد در زندگی به شما یک هیجان خاص داده، اما وقتی جناب Testosterone در میزند، یعنی به آن عشق، بی فاصلگی هم باید اضافه شود، وگرنه اذیت می شویم. پس دل مان رابطه جنسی هم می خواهد.
ممکن است سئوال کنید که خوب چرا بین ما و حیوان ها این تفاوت بوجود آمد؟ یعنی چرا ما انسان ها مثل آن ها فقط رابطه مان با پارتنر در حد رابطه جنسی وتولید مثل باقی نماند. در این زمینه تئوری های زیادی وجود دارد. روحانیون ادیان خیلی از آن ها را رد می کنند یک استغفرالله غلیظ پشت شان می گویند و اعتقاد دارند همه تصمیم و تقدیر الهی است. ما نمی دانیم. شاید حق با آن ها باشد، شاید هم نباشد.
اما دانشمندان تقریبا به این نتیجه رسیدند که بعد از هزاران هزارسال، راه انسان ها از حیوانات جدا شد. یعنی در سیستم مغزی انسان ها تغییراتی بوجود آمد تا انسان ها ملزم به حفاظت از جفت شان شوند. یعنی مثل حیوانات پارتنرشان را رها نکنند! مثل آقای فیل، که وقتی با خانوم فیله تالاپ تولوپ کرد، سه روز بعد او را رها می کند و انگار که انگار. می گویند شامپانزده ها حدود دو هفته حمایت عاطفی می کنند از پارتنر و اگر درست باشد یعنی وفادارترند. خبر جالب این که شنیدم مردها از شامپانزه ها هم بهترند.
اما در هر حال قرار شد این اتفاق برای انسان ها رخ ندهد. یک تئوری می گوید احساس دوست داشتن و عشق به پارتنر برای همین به مرور زمان در انسان ها وقتی از نسل های میمونی دور شدن بوجود آمد (ادیان می گویند از اول در انسان ها بود و خیلی زود داستان هابیل و قابیل و عشق مثلثی شان را پیش می کشند). پس بعداز این همه سال، کم کم هورمون ها بخشی از وظیفه این مساله را در بدن انسان به عهده گرفتند. در اصل گویا طبیعت هوشمند فهمیده بچه هایی که پارتنرها بالای سرشان بوده قوی تر، سالم تر و عمر طولانی تری داشته اند.
دراین زمینه ها مقاله های علمی و کتاب های معتبر فراوانی وجود دارد. حتما بخوانید. خاطرتان نرود اطلاعات در این زمینه به اندازه دریاست بنابراین مادامی که این چیزها را می نویسم تصور نشود مساله عشق را تنها می شود از این بعد نوشت. این تنها یک زاویه دیگر است. خیلی ها هم پیام می دهند که نه عشق ما هورمونی نیست و خیلی هم کهکشانی است و چیزهایی بامزه تعریف می کنند ...
ممکن است این سئوال در ذهن شما پیش بیاید که پس تفاوت دوست داشتن و عشق از کجا شروع می شود؟ جزو آن دسته آدم هایی نیستم که بگویم یا کسی را دوست دارم یا ندارم .
هیچ وقت ادعا نکرده ام تنها یک دختر را در زندگی ام دوست داشته ام و به بقیه اصلا فکر نمی کنم! اما ادعای ام این بوده که اندازه این دوست داشتن ها و ارزش های شان متفاوت است. برخی می گفتند این حرف توجیه است. اما من آن را عین واقعیت می دانم. چون واقعا دختر خانمی بوده که کمتر دوست اش داشتم، یک همکار بوده، دختر خانمی بوده که بسیار دوست اش داشته ام، چون در همه لحظه هایم بوده.
تئوری ام این است که اصولا دوست داشتن یک طیف است. از سفید (حس خاصی نداشتن) به صورتی (آغاز دوست داشتن) می رود که با صورتی پر رنگ تر شدن می تواند شامل دوست پسر و دخترتان بشود و بعد به قرمز پر رنگ می رسد که شامل اعضای خانواده و آن کسی است که عشق یا پارتنرتان است. قبول این طیف، به نظرم عین واقعیت است. دنیا عاطفی سفید و ناگهان قرمز نیست.
علم به این مساله هم جواب داده است. نکته این است. دوست داشتن هم در بدن ما هیئت مدیره دارد. یک اتاق فرمان دارد. هیئت مدیره اش اما با عشق فرق می کند. می گویند اعضای آن هورمون Oxytocin و هورمون Vasopressin هستند.
آقای Oxytocin و آقای Vasopressin وقتی وارد عمل می شوند و شروع می کنند به ترشح کردن، این آغاز فعالیت مغزی است برای این که شما یک نفر را دوست بدارید. هرچقدر این برادران ارزشی ما بیشتر زحمت بکشند، علاقه شما به طرف مقابل بیشتر و عمیق تر می شود تا جایی که ممکن است طرف صمیمی ترین دوست شما بشود (در بخش صورتی پر رنگ). اما این معنی دیگر هم دارد ،این که بخش تصمیم گیرنده و تحلیل کننده مغز هم دارد دلایل خودش را برای وفاداری به این دوستی در ذهن ذخیره می کند و این در بخش هورمونی رخ نمی دهد.
اینجا تفاوت یک دوست صمیمی یا یک دوست معمولی خودش را نشان می دهد. شما دوست دارید پیش کسی درد دل کنید، به آن کسی اول از همه زنگ بزنید و سال نو را تبریک بگویید در میان دوستان تان، برای آن کسی هدیه زیباتری بگیرید که بیشتر از بقیه دوست اش دارید. او همان کسی است که از بعد علمی، باعث ترشح بیشتری از این دو هورمون در شما می شود. او می تواند یک مرد یا یک زن باشد. مهم نیست.
دیده اید چرا وقتی یک خانم با یک پسر دوست است، مثال دوست اجتماعی، بعد آن پسر به آن دختر پیشنهاد نزدیک تر شدن می دهد، یا می خواهد عاطفی ببوسدش، آن دختر چندش اش می شود یا جا می خورد و بدش می آید؟ برای این است که Oxytocin و Vasopressin که گفته می شود مادامی که کارشان را خوب انجام می دهند درباره یک نفر، ترشح هورمون
Dopamine
و Testosterone در شما بسیار پایین است. شما کشش خاص و لمسی به او ندارید. برای همین است که بدن شما این مساله را نمی پذیرد. قبول نمی کند.
اما برعکس آن هم می گویند وجود دارد. یعنی افرادی که وسط دوستی شان، از یک استارت عاطفی مثل بوسیدن لب ها یا رابطه جنسی ناگهان استقبال می کنند. آن ها افرادی هستند که از لحاظ اجتماعی شاید همدیگر را دوست معمولی تلقی می کردند، اما آن داخل، هیئت مدیره های شان داشته اند جای شان را به آن سه برادر اول می داده اند. پس اتفاق افتادن این مساله برای شان قابل قبول تر و پذیراتر است در نهایت.
یک نکته ای وجود دارد، از لحاظ علمی محقق ها می گویند هیئت مدیره اول، یعنی هیئت مدیره عشق، برای یک رابطه بیشتر از 4-5 سال دوام ندارد. حال علم اینجا جواب نمی دهد که مثلا مساله وفاداری را بخش Logical مغز تصمیم نهایی می گیرد یا هورمون برنده می شود؟ حتی برخی اعتقاد دارند بیشتر از 18 ماه هم دوام ندارد! خوب بعد چه می شود؟
می گویند احتمالا بعد دوست داشتن جای آن را می گیرد. یعنی اگر پارتنرها هیچ توهین و بی احترامی به هم نکنند و در همه این مدت همه چیز آرام باشد. در نهایت باز هیئت مدیره دوم می آید سر کار. هیئت مدیره دوست داشتن. اینجاست که عوام خیلی از ان به عنوان روزمره شدن رابطه نام می برند.
در اصل بعضی محققان می گویند دیگر هورمون Dopamine و Noradrenalin و Serotonin مثل گذشته برای آن رابطه تولید نمی شود! ممکن است تنها Testosterone بماند که وظیفه اصلی اش ایجاد تحریک پذیری جنسی است. مرد در اتاق خواب عالی است، بیرون که می آید اما مثل گذشته شیفته تان نیست. و این به شما احساس جالبی نمی دهد.
برای همین است که بعضی خانم ها تعجب می کنند که چطور همسرشان با آن ها عطش رابطه جنسی دارد، اما می دانند مثل گذشته دوستشان ندارد یا می رود داخل فضاهای مجازی و مغازله های اش را با دیگران می کند. یک بخش جسمی اش، همین موضوع تستسرون گستاخ است!
در قسمت قبل تا آنجا نوشتم که چقدر هورمون ها می توانند در موضوع عشق ورزی سهم داشته باشند. اما بیایید کمی متفاوت تر نگاه کنیم. در بعضی از متون تاریخی آمده اند بررسی کرده اند و دیده اند مردهای هزاران سال پیش، وقتی بچه های شان به سنی می رسیده اند که می توانستند از خودشان نگه داری کنند، پارتنرشان را رها می کرده اند و می رفتند سراغ پارتنری دیگر.
دنیا که جلو رفت این مساله عوض شد. قبیله ها و روستاها شکل گرفتند و مردها پای بند تر شدند. با زندگی شروع شهری تا پایان عمر با پارتنر زندگی کردن یک ارزش اجتماعی شد هرچند با طبیعت اولیه انسان خیلی سازگار نبود.
یعنی همیشه این کشش در مردها وجود داشته که پارتنر عوض کنند. اما نکته جالب این است. سیستم پژوهشی اکادمیک دارد به ما می گوید تا دهه های آینده مردان ما باز هم مثل همان مردان اجدادی شان می شوند. یعنی ازدواج ها یا زندگی های چند ساله صورت می گیرد، بچه ها که بزرگ شدند، پارتنرها از هم جدا می شوند. چرا؟ هنوز خیلی نمی دانیم. اما دنیا به این سمت می رود.
شما اگر نگاه کنید در همین ایران، رشد آمار طلاق با رشد آمار استقلال زنان به وضوح رابطه داشت. مساله این نیست که استقلال زنان و کم شدن مردسالاری دقیقا باعث طلاق شد. خیر. اما به نظر می آید این دومساله تنها کمک کرد که در جامعه ما، "طلاق پنهان" جای خودش را به "طلاق آشکار" بدهد. و کم کم طلاق از تابو بودنش در بیاید.
بعد از بررسی تاثیر هورمون ها بر احساسات ما، ممکن است این سئوال پیش بیاید که می شود از عاشق شدن جلوگیری کرد؟ بله. حتما می شود. شما یکی از بهترین راه هایی که برای کنترل هئیت مدیره های احساسی تان دارید، تلقین است. به زبان ساده یعنی چه؟
یعنی وارد کردن جیمزباند تان به هیئت مدیره. جیمزباند شما سیستم عصبی تان است. تلقین که دقیقا نماینده سیستم عصبی در انسان است، می تواند بر ترشح هورمون ها تاثیر بگذارد.
شما اگر به مرور زمان در تلقین کردن به خودتان فرد آموزش دیده و قهاری بشوید، احتمالا می توانید به سادگی یک عشق را در سطح یک دوستی نگاه دارید. این کار بر اثر ماه ها شدنی است و نباید از آن تعجب کنید. این از اولین درس هایی است که به نیروهای ویژه اطلاعاتی می دهند برای این که هرگز احساسات شان وارد شغل شان نشود. از اولین درس هایی است که نیروهای ویژه نظامی نیز باید آن را یاد بگیرند، خاصه توانایی فکر نکردن به کسانی که دوست شان دارند.
بنابراین شما می توانید با تلقین آگاهانه، بدن تان را از قرار گرفتن در یک جریان عاشقانه تاجای ممکن دورکنید. گاهی این تلقین ناخودآگاه انجام می شود. مثل خانم متشخصی که فرزند و همسرش را دوست دارد، زندگی اش را دوست دارد، اما عاشق یک پسر جوان تر می شود. در نهایت او می تواند این عشق را نادیده بگیرد زیرا عشق مادر فرزندی یا احساس تعلق به یک زندگی، بر علیه هورمون های Dopamineو Noradrenalin او عمل می کنند.
ما در دنیای اجتماعی اسمش را وفاداری می گذاریم. اما اگر آن زن قدرت تلقین اش، بالاتر از قدرت آن هورمون ها نباشد و از آن عشق بهرمند شود و به آغوش اش برود، اسم اش را می گذاریم خیانت. آیا باید گذاشت چنین اتفاقی بیفتد؟
طبیعتا هر کس عقیده خود را دارد، اما دنیای اخلاق و تدین با آن موافق نیست. طبیعی است که ادیان، از کلمات ترس آور برای کنترل بشر استفاده کرده اند و خواهند کرد. اما دهه های بعد این سئوال مطرح می شود که آیا اخلاق مقدم بر طبیعت بدن است؟
از لحاظ تئوریک و آکادمیک کاملا قابل توضیح است که این احتمال هست که شما در کنار کسی زندگی کنید و دوست اش داشته باشید، اما عاشق کسی بیرون از پوسته زندگی تان باشید، یا بمانید. چون شیوه عملکرد عصبی و هورمونی ما نسبت به این دو مساله متفاوت است و از یک جا آب نمی خورد.
نکته دیگر این که در باب مساله جدایی، بیشتر در زمینه زندگی زناشویی و کمتر رابطه های عاطفی چند ساله، سیستم هورمونی و عصبی بدن به شکل طبیعی ما را به سمت افسردگی می برد. می گویند این واکنش طبیعی بدن در کئتاه مدت برای جلوگیری از تنها شدن ماست و برگرداندن مان به رابطه پارتنری. به همین دلیل است که بعد از جدایی، احساس توامان عصبانیت و نا امیدی با هم می آید.
یعنی هم انسان از تصمیم خود عصبانی است، هم این جدایی خیلی اوقات به او امید یک آینده بهتر نمی دهد. اصولا افراد تا ماه ها بعد از جدایی نمی توانند خوشحال باشند و سیستم ترشح هورمونی مثل ماه های پس از زایمان برای زنان، آن ها را به سمت افسردگی می برد. لذا این دختر خانم هایی که بعد از جداییدر جمع ها و محفل ها خود را خوشحال و رها نشان می دهند به نظر می آید چیزی جز فیلم بازی کردن و واکنش های آگاهانه وارونه جلوه دادن شرایط شان نیست.
طبیعتا این مساله افسردگی کم کم از بین می رود. بدن خودش را با شرایط جدید تنهایی در بلند مدت وقف می دهد و انسان به زندگی عادی بر می گردد. یکی از دلایلی که برخی معتقدند باید میان یک جدایی سخت و رابطه بعدی یک سال زمان گذاشت، همین مساله است.
زمانی که بدن و ذهن برای ریکاوری نیاز دارد تابه حالت طبیعی برگردد. چون طبق توضیح های قبلی ام، این بدن هم هست که باید پذیرفت نقش مهمی در پذیرفتن عشق بعدی باید ایفا کند.
به همین دلیل است که به خصوص برخی خانم ها، به طرز احمقانه ای در پس این افسردگی و احساس تنهایی و نا امیدی، با شتاب می خواهند یک تکیه گاه جایگزین انتخاب کنند، پس سراغ کسی می روند که تنها سریع جایگزین اش کنند. آن ها فارغ از این که شناخت خوبی هم از او ندارند و این بعدا مساله ایجاد می کند، بدن شان هم آماده پذیرش یک رابطه جدید نیست. در نتیجه رابطه جدید را شروع می کنند، اما از درون همچنان متلاطم و پریشان حال اند. برای مردها تا حدودی همین است اما نه به این شدت.
اما درباره افرادی که عشق خود را از دست می دهند. به نظرم این یکی از سخت ترین مرحله های زندگی است. قبلا نوشتم که هنگام از دست دادن یک عشق، مردان ضعیف تر از زنان می شوند. چون زنان درد آن را با اطرافیان شان در میان می گذارند، اما مردان نه. و همه فشار روحی و بدنی بر روی خودشان متمرکز می شود.
نوبت می رسد به فراموش کردن عشق. من در زندگی ام تجربه یک عشق نابالغ را داشته ام. این که می گویم یک عشق نابالغ، یعنی پارتنری که امروز می فهمم هیچ سنخیتی با او نداشتم. این موضوع مربوط به 16 سال پیش است.
ترک عشق درست مثل ترک ماری جوانا است. یک کشش شدید به برگشتن، افکار مالیخولیایی سراغ آدم آمدن، به خستگی های بی دلیل دچار شدن، خوابیدن های زیاد یا کم خوابی های فراوان، بی میل شدن به علایق، احساس پوچی، و از دست دادن تعادل روحی. به زبان ساده، این ها بخش مهمی اش، دعوایی است که در درون بدن ما میان آن هیئت مدیره هورمونی بوجود آمده است. بهم خوردن تنظیم آرامش عصبی و تنظیم هورمونی بدن مان.
اینجاست که در دنیا داروهایی برای این مساله وجود دارد. کافی است آن ها سطح ترشح Dopamine و Serotonin را در بدن شما تنظیم کنند و نگذارند خود به خود جلو بروند. این حالت ها در شما کنترل می شود. به همین دلیل بعد از شکست های عاشقی توصیه می شود به روانپزشک مراجعه کنید. بعضی ها به جای مراجعه روانپزشک می روند خواننده می شوند. چشمک
آن روان پزشک ها در اصل از طریق پزشکی، و از طریق بدن شما، به روحیات شما کمک می کنند. این داروها یکی از اولین کارهایی که می کنند پایین آوردن خواسته شما برای جایگزین کردن سریع یک آدم به جای عشق از دست رفته یا برعکس تنفر از غیر همجنس است. پس اینجا از حرف های من باید به این نتیجه رسید که "عشق"، می تواند خیلی وابسته به انفعالات شیمیایی و الکتریکی (عصبی) بدن ما باشد.
برعکس اش هم هست. داروهایی وجود دارند که اگر شما در برخورد مدام با یک نفر، آن ها را مصرف کنید، می توانید عاشق او بشوید، بدون این که آن فرد جذابیت های فکری و جهان بینی شبیه به شما را داشته باشد. (همان داستان در یک لحظه شیدا شدن). حال بهتر می فهمید تمام مردانی که با یک نگاه عاشق شده اند چه اتفاقی در پشت صحنه رخ داده است.
این اتفاق در زندگی واقعی هم گاهی به شکل اتوماتیک میان جنس دیگر می افتد. دخترانی با شخصیت از میان دوستان تان که ناگهان عاشق پسرهای مزخرف و بی شخصیت می شوند و ما تعجب می کنیم!
پسرانی متین و موقری که می بینیم عاشق دخترانی سطح پایین یا بی شباهت به خودشان شده اند. این ها اتفاقات شیمیایی است. بیشترف دل دادن های شیمیایی است. یک فرآیند کامل عشق که در آن سیستم عصبی هم داخل باشد صورت نگرفته. بیشتر هورمون ها، شیدایی آن دختر را یا پسر را رقم زده اند.
و حال جالب است که بدانید به عنوان یک نمونه LSD یا Lysergic acid diethylamide دقیقا ماده ای است که می تواند ما را از لحاظ شیمیایی عاشق کند. یعنی احساسات شدید بوجود بیاورد. در سیستم آکادمیک به این حالت می گویندSynesthesia . ما خومانی تر به آن می گوییم شیدایی مصنوعی. یعنی مواد شیمایی احساسات دروغین برای شما تولید می کنند. درست مثل موسیقی بندری، که می تواند به شما شادی مصنوعی دهد و وقتی ضبط را خاموش کنید، حالت تان بر می گردد.
بیشترینارتباط جنسی و معاشقه در پارتی هایی بوده که افراد به جای هر ماده مخدر دیگری LSD مصرف کرده بودند. برخی پسرهاکه بعدها متوجه این موضوع شدند، سعی می کردند این ماده را به دخترخانم ها بخورانند تا دختر هرکاری آن ها بخواهند را با رغبت و میل شخصی خودش انجام دهد مادامی که اثر آن دارو در بدن می ماند. خطرناک تر این که، مشروبات الکی اثر آن را تشدید می کند.
به همین سبب است که بارها به شما دخترخانم ها گفته شده مراقب پارتی ها و میهمانی هایی که در آن ها شرکت می کنید باشید. هر چیزی را نخورید و ننوشید. اگر این ماده به شما خورانده شود یا مصرف کنید، یک مجاورت کوتاه با یک پسر می تواند شما را با میل خودتان کاملا دراختیار او قرار دهد.
این ماده به شکل ضعیف اش توسط سازمان های امنیتی استفاده می شود. سبب می شود بین در مغز متهم، نسبت به بازجو، یک الفت و رابطه عاطفی دروغین بوجود بیاید. یک احساس وفاداری شیمایی و بدین ترتیب این آغاز کسب اطلاعات از متهم است.
جالب است که بدانید دولت آلمان (به عنوان معدود تولید کننده های این محلول برای بازجویی) در حالی اجازه واردات این محصول را به ایران برای استفاده در سازمان های اطلاعاتی این کشور می دهد که در ظاهر خود را یکی از بزرگترین معترضین به نادیده گرفته شدن حقوق بشر در ایران نشان می دهد.
طبیعتا این ماده وفادار کننده به بازجو، توسط اکثر سازمان های امنیتی دنیا مصرف می شود و اغلب افرادی که دست به اعتراف می زنند با این ماده اطلاعات را بروز می دهد و اعتراف می کنند، اگرچه برای مجازات نشدن بعدها توسط وکلا به آن ها توصیه می شود که تاکید کنند برای دادن اطلاعات "تحت فشار" بوده اند، در حالیکه با وجود چنین داروهایی اصولا خیلی نیاز نیست سیستم های اطلاعاتی دست به خشونت و شکنجه بزنند مگر با فردی کارکشته و تعلیم دیده روبرو باشند که قدرت تلقین بسیار قوی داشته باشد، یا فردی که واقعا اطلاعاتی نداشته باشد اما آن ها چیز دیگر فکر کنند.
اصولا کشور آلمان در این زمینه ها فعالیت قوی دارد. اگر خاطرتان باشد در جنگ ایران و عراق نیز، ماده اولیه بمب های شیمایی را آلمان به صدام می داد، بعد رزمندگان شیمایی شده ما هم برای درمان به آلمان می رفتند! همان کس که زهر را تولید می کرد، پادزهر را نیز داشت.
درهر حال، یادتان نرود یک عشق واقعی، پارامترهای روانی و محیطی و حسی وعصبی و شیمیایی مختلف می خواهد. داروهایی که این ماده در آن ها هست بسته به دوز شان، در ما توهم احساس وابستگی و عاشقی ایجاد می کنند و اثر ان بعد از 24 ساعت از سیستم گوارش که دفع شود، برای ما پشیمانی های شدید به همراه می آورند.
در نهایت، قصدم این بود از زاویه ای دیگر هم شما را با مساله دوست داشتن و عشق آشنا کنم. اکثر انسان ها تجربه عشق را در زندگی شان خواهند داشت، اما اگر بخواهم ساده بگویم، مهمترین مساله این است که تا وقتی منطق تان کار می کند، قبل از این که آن هورمون ها به استقبال تان بیایند، روی مساله شناخت جدی باشید. برای چه؟
برای این که عاشق یک آدم "اشتباهی" شدن بسیار خطرناک است. اگر روزی هم عاشق یک ادم آشتباهی یا عوضی شدید فراموش نکنید باید آنقدر شجاع بود که سهم خودتان را در ارتکاب این خطا بیشتر بدانید. با این وجود من امیدوارم که شما به یک عشق عالی و زیبا دچار شوید. پایان


[ بازدید : 73 ] [ امتیاز : 0 ] [ نظر شما :
]

ادامه مطلب

سایت‌های همسریابی یعنی چه ؟؟؟؟؟؟؟طنز

شنبه 25 شهريور 1396
11:06
پرهام حسین زاده


خوشبختانه با اقدامات هوشمندانه دوستان، سکه به پایین‌ترین نرخ در تاریخ رسیده، دلار به‌صورت مجانی توزیع می‌شود و بالاخره پرسپولیس استقلال را شکست داده‌است. هم‌اکنون هیچ مشکلی در کشور وجود ندارد غیر از سایت‌های همسریابی.
پس بلافاصله معایب و مضرات سایت‌های به‌اصطلاح همسریابی، یا سایت‌های همسر‌به‌اصطلاح یابی را برمی‌رسیم.

بالا رفتن سن ازدواج
یکی از مهمترین اشکالات سایت‌های همسریابی این است که اگر برفرض‌محال سرعت اینترنت پایین بیاید، سن ازدواج بالا می‌رود. چراکه بر اساس قانون ثبات، اگر چیزی پایین بیاید، آنگاه چیز دیگری بالا خواهد رفت و برعکس. چنان‌که هم اکنون هی سرعت اینترنت بالا می‌رود و هی سن ازدواج پایین می‌آید.

فروپاشی بنیان خانواده
در تحکیم خانواده دو چیز نقش اساسی بازی می کنند، یکی بنیان خانواده و دیگری بنیاد خانواده. جلوگیری از فروپاشی بنیان و بنیاد خانواده بسیار مهم است. یکی دیگر از معایب سایت‌های همسریابی این است که فیلتر شدنشان باعث فروپاشی بنیان و بنیاد تعداد زیادی خانواده‌ی در حال تشکیل خواهد شد.

از دست رفتن سنت‌ها
خواستگاری و بله‌برون و نامزدی و جشن‌عروسی مراسم سنتی ازدواج هستند و اصلا تمام شیرینی‌اش به این است که وقتی دو نفر می خواهند با هم ازدواج کنند، پانصد-ششصد نفر در گیر ماجرا شوند. عروسی و ختم دو مراسمی هستند که ما می‌توانیم به بهانه‌ی آن تمام دوستان و آشنایان و اقوام درجه اول، درجه دوم، درجه سوم و... را ببینیم. وقتی به برکت کیفیت بالای زندگی دیگر از مراسم ختم خبری نیست، اگر مراسم عروسی هم مجازی شود، دوستان و فامیل را هم همراه سنتها از دست خواهیم داد.
از طرفی نیز ما رسم داریم که عروس بعد از سه بار سوال عاقد جواب بله را بگوید. اگر قرار بر اینترتنی شدن این مراسم باشد، تا عاقد بیاید سه‌بار بپرسد، چهار بار دیس‌کانکت شده است.
***

مواردی که اشاره شد تنها بخش کوچکی از ضررهای غیرقابل‌جبران سایت‌های همسریابی بود. اگر امروز فکری به حال این پدیده‌ی شوم نکنیم، شاید فردا به جای زایمان طبیعی، شاهد دانلود بچه باشیم؛ چه‌بسا کسانی که پهنای‌باند بیشتری دارند سراغ چندهمسری بروند؛ ممکن است افرادی خانواده‌ی یکدیگر را هک کنند و قضایای ناموسی پیش بیاید؛ و خلاصه احتمال هر مسئله و معضلی وجود دارد.
اگر همین حالا جلوی سایت‌های همسریابی را نگیریم شاید فردا کاری از دستمان برنیاید.
سر چشمه شاید گرفتن به بیل
چو پر شد نشاید گذشتن به پیل


منبع : http://www.khabaronline.ir/detail/197176/comic/humor



[ بازدید : 88 ] [ امتیاز : 0 ] [ نظر شما :
]

چگونه می توان عشق پر حرارت قبل از ازدواج را تا آخر عمر با خود داشته باشیم؟

شنبه 25 شهريور 1396
10:44
پرهام حسین زاده

جواب اول به این پرسش مهم این است که هیچ راهی وجود ندارد. بگذارید تمثیلی به کار ببریم داستان عشق به مانند سفینه ایست که با نیروی بسیار بالا برای خروج از جو زمین شروع به حرکت می کنند و برای رسیدن به نقطه اوج خود نیاز به انرژی بالا دارد اما پس از رسیدن به خارج از جو دیگر به آن حرارت بالا و نیروی عظیم احتیاج ندارد. برای ازدواج و تشکیل خانواده نیز نیروی عظیم عشق نیاز است و بعد از آن زندگی به مسیر خود در روال عادی خویش ادامه خواهد داد.

عشق به مانند یک بچه است، همانطوری که شش ماهگی و شش سالگی کودک با شصت سالگی آن متفاوت است. اشکال کار در این نمی باشد که عشق تبدیل به چیز دیگری می گردد بلکه اشکال کار در این است که ما انتظار داریم که این عشق به مانند روز اول خویش پر حرارت باقی بماند. شما روز اول و بار اولی که همسر خویش را می بینید ، اولین سوال این است که اسمش چیست و یا چه خصوصیاتی دارد و شماره تلفنش را دوست دارید داشته باشید اما پس از ازدواج دیگر این سوالات ارزش خود و هیجان خود را از دست داده و اصلاً دیگر سوال نیستند.

در واقع اگر شما انتظار دارید که مدرسه و هیجان روز اول آن و یا مسافرت و هیجان پیش از سفر با شما تا آخر راه وجود داشته باشد به نظر این امر کمی نامقبول و نامعقول می باشد و این انتظاری نیست که با واقعیت مطابقت داشته باشد.

بگذارید تمثیل اول خویش را تکمیل کنم، کودکی که شش ماهه هست و سپس شش سالگی و۱۶ سالگی و ۶۰ سالگی را تجربه خواهد کرد این تغییرات نافع اصل وجود این شخص نیست. ما می‌پذیریم که این فرد ۶۰ ساله همان کودک شش ماهه است اما تغییر را در عرض این فرد به رسمیت می شناسیم.

اما بهتر است به این نکته توجه کنیم که بیشتر آدم هایی که ادعا میکنند عاشق شده اند این عشق نیست، اگر هم عشق باشد، عشقی که ناشی از ویژگی‌های شخصیتی و رابطه و ارتباط بین آنها باشد ، نمی باشد بلکه ترشح دوپامین مغز است و به علت اینکه این پسر و دختر از همدیگر خوششان آمده است در مغز ترشح شده است، پس در بار اول طول دوره عاشقی معمولاً هشت یا نه ماه و در بارهای بعدی کمتر خواهد شد،شما برای ادعای عشق باید نشان دهید هردو مدعی عشق آیا ظرفیت عشق ورزی و عشق پذیری دارند و هنر عاشقی را آموخته اند یا نه؟

یکم .معمولاً بیشتر افرادی که ادعای عشق میکنند تنها در ادعا باقی می مانند و در جوهر و ذات آنها عشق وجود ندارد،

دوم.عشقی که احساس می شود معمولاً ناشی از ترشح غددی است که دوره ای میباشد و در صورت عدم ترشح این کجا این عشق و احساس به سراغ کار خود خواهد گرفت.

سوم.بسیاری از آدمیان بیمار هستند، و عشق تنها عشق یک آدم بیمار است.این عشق های بیمارگونه معمولاً زمینه ای از عادت و اعتیاد را در خود دارند، اینها نوعی از همزیستی و حالت های سیمبیانیک دارند، فراوان عاشقی را دیده اید که بیمار بوده اند و عشق بیمارگونه داشته اند و یا عشق برای آنها ارتباط مستقیمی با حالت احتیاج و نیاز داشته است یعنی به آن میزان که شخصی می‌تواند احتیاج فیزیکی و روانی و جنسی و عاطفی مرا برطرف کنند من بیشتر عاشق او می‌شونم و آن آدم به بخصوص خودش مطرح نیست بلکه مسئله مسئله نیاز و پاسخ به آنهاست به عشق من ،توانایی او در برآورده کردن این احتیاج ها و نیاز هاست.

پس اول مهم است که تکلیف واژه عشق روشن گردد، و در بیشتر مواقع ادعای عشق را جدی نگیرید، واقعیتش این استکه بیشتر مردم اصلا نمی دانند عشق چیست و زندگی عاشقانه چگونه باید باشد. و بیشتر اسیر توهمات و تصورات باطل خود از عشق هستند و بیشتر اگر عشقی هم تصویر شود عشقیست که مربوط به ترشحات هورمونهای مغز است که آن هم کوتاه مدت می باشد و این حالت بعد از به پایان رسیدن ،تنها به مانند یک خاطره در ذهن باقی می ماند،می باشد.

دریافت

اما ما می خواهیم در مورد دو انسان صحبت کنیم که همدیگر را واقعا دوست دارند و از مرحله خوش آمدن و دوست داشتن گذشته اند و از لحاظ روانشناسی مراحل نه گانه ای بر آن مترتب است و به چند ماهی احتیاج دارد و معمولاً با یک نگاه اتفاق نمی افتدو به مانند تولید مثل است یکباره اتفاق نمی افتد و بعد ها باید حادث گردد.

پس ما فرض را بر این می گیریم که در مورد عشقی صحبت می‌کنیم که دنیای علم آن را می شناسد و می شود برای آن ویژگی‌ها و شرایطی قائل شد که تقریبا در این زمینه نتیجه نسبتاً ثابت و واحدی وجود دارد و غریب نمیباشد و در آدم های مختلف متفاوت نیست.

پس اگر بعد از متوجه شدن همه مطالب بالا ما می‌خواهیم در مورد یک عشق درست واقعی و علمی صحبت کنیم،چند مورد وجود دارد که ما باید آنها را رعایت کنیم تا از عشق خویش نگهداری نمایید.

اول ، اینکه باید بدانید شما به این عشق و رابطه و ازدواج صددرصد متعهد هستید، یعنی اگر زن هستید موضوع همه مردان دیگر برای شما منتفی است و اگر مرد هستید موضوع همه زنانه دیگر برای شما بی اهمیت است. یعنی همه انسان هستند و دیگر زن یا مرد نیستند و جنسیت برای شما تمام شده و تنها در محدوده ی عشق اهمیت دارد.

دوم اینکه این عشق را باید حس کرد و هر چه مربوط به آن است را احساس نمود. به مانند اینکه شما غذایی را تناول می کنید و تمام نیروی خود را متمرکز کرده و آن را می چشید و سپس آنرا بیان می نمایید، بسیاری از اوقات ما غذایی را میخوریم ،بدون اینکه ما متوجه بشویم چه خوردیم و هیچ ابرازی نسبت به آن صورت نمی دهیم. مهمترین نکته این است که این احساس و این عشق را باید انسان در خود تقویت کرده و آن را ابراز کند و این حس گرما را انتقال دهد، یعنی اینکه از وجود این شخص من لذت میبرم وبرای من این امر سرشار آرامش و شعف و شادیست و آن را به او هم انتقال میدهم. ابراز عشق در پایداری عشق اهمیت بسزایی دارد و این ابراز باید از طریق زبان و نگاه و لمس کردن و خوب گوش دادن و در یک کلام همه احساس های انسان صورت پذیرد،

سوم اینکه من تمام و کمال حقیقت را به این شخص بگویند و به هیچ وقت ابدا چیزی در امور مربوط به علاقه کنترل نکنم. برای مثال شما دوست دارید مقداری پول به خواهرتان بدهید به همسرتان مخالف می باشد به شما این مبلغ را داده اید دیگر دروغ نگویید رنگ کنید در اولین فرصت به همسرتان بگویید تا فرافکنی در بین شما وجود نداشته باشد. پس تمام و کمال حقیقت را باید به او بگویید. روزی که قصد فریفتن و بازی دادن می‌کنید یقین کنید که عشق تمام شده است.

چهارم اینکه با تمام وجود می‌پذیرید که باید درخواست ها و خواسته ها و احتیاجات خودتان را مشخص بگویید. عشق یعنی از ابراز درخواست و نه انتظار اینکه خودش متوجه شود که درخواست خواسته و احتیاج من چیست؟؟

پنجم اینکه این شخص برای شما نفر اول زندگی تان می باشد همه آدم ها بعد از او قرار می گیرند حتی بچه ها. نفر اول زندگی شما بودن یعنی اینکه در مجموع همسرشما مسئله و موضوع زندگی شماست و در شرایط مساوی انتخاب خواهد بود.


[ بازدید : 89 ] [ امتیاز : 0 ] [ نظر شما :
]

چالش ها و راهکارهای ازدواج مجدد

شنبه 25 شهريور 1396
10:34
پرهام حسین زاده



یکی از مسئله های اساسی پس از جدایی و طلاق، مسئله تصمیم گیری در مورد ازدواج مجدد و نیز ترس از عدم موفقیت در ازدواج دوم می‌باشد.
بیشتر افراد پس از طلاق بدون اینکه به کاستی ها و کمبودهای خود توجه کنند بیشتر در پی بیان ایرادات همسر سابق خود می باشند و معمولاً به سهم خود در مورد علت جدایی و طلاق توجه کافی نمی کنند. به عبارت دیگر بیشتر از اینکه خود را مقصر بدانند و در سردشت رفع عیب های خویش برآیند سعی می کنند در جایگاه قربانی و مظلوم قرار بگیرند و همین مسئله موجب می گردد که در انتخاب مجدد همسر دچار اشتباه گردند.
تصمیم برای ازدواج دوم در افرادی که طلاق گرفتند بهتر است از روی عقل و آگاهی صورت پذیرد قبل از اقدام به ازدواج دوباره بهتر است به خودشناسی و شناخت نیازهای خویش پرداخته شود و مسائل و مشکلات قبلی خود را که در ازدواج اول روی داده از نو به تحلیل آنها همت گماشته شود، اینگونه فرد خواهد توانست تا علت هایی که منجر به طلاق گردیده است بشناسند و از وقوع دوباره آنها جلوگیری نماید.
بیشتر اشخاص در ازدواج دوم خویش به دنبال رهایی از تنهایی و کاهش فشارهای خانواده و اجتماع می باشند و یا به دنبال رفع نیازهای عاطفی و اقتصادی هستند و بدون در نظر گرفتن ملاکهای درست تنها در جهت گریز از شرایط پیش آمده به ازدواج مجدد تن می‌دهد.
وصلت هایی که در مبنای احساسات بنا شده اند ازدواج های پر چالشی خواهند بود، شخصی که فقط برای گریز از مشکلات موجود تن به ازدواج میدهد معمولاً در فکر بالا رفتن سن خویش و عقب ماندن از قافله زندگی خواهد بود. شخصی که به لحاظ عاطفی همچنان درگیر ازدواج قبلی خود می باشد.
شخصی که ملاک هایی همچون سن مناسب و ظاهر و تحصیلات و نیز ملاک های اقتصادی و فرهنگی و اعتقادی و همچنین جایگاه اجتماعی و شغلی شخص مقابل را نادیده گرفته و تنها به تشکیل مجدد خانواده می اندیشد به ضرس قاطع در ازدواج مجدد اخیر با مشکلات بیشتری مواجه خواهد شد.
البته باید خاطر نشان کنیم که ازدواج دوم در صورت بررسی‌های کافی و اساسی به اندازه ازدواج اول می‌تواند موفق باشد و شاید بهتر است بگوییم در صورت رعایت همه معیارها و ملاک ها می‌تواند از ازدواج اول نیز موفق تر و سعادت بخشتر باشد.
یکی از شروط موفقیت ازدواج دوم این است که شخص یک دوره قابل قبولی را بعد از جدایی طی کرده باشد و و معمولاً یکی از علت های مهم عدم موفقیت در ازدواج دوم معمولاً فاصله کم بین جدایی و ازدواج دوم می میباشد زیرا که همچنان مسئله های روانی شخص پابرجا می باشد، به نادر پیش آمده است که جدایی و طلاق پیش آمده ناشی از اشتباهات یکی از طرفین بوده باشد.
در صورتی که شما گذشته خویش را به صورت تمام و کمال قبول کرده اید، شایسته نیست از آشکار گشتن آن ترسی به دل راه دهید. مطمئن باشید که خانواده شخص مقابل شما نیز نقش پر اهمیتی در ازدواج شما و دوام و قوام آن ایفا خواهندنمود. عکس مخفی نمودن گذشته خود از فامیل شریک زندگی کیش به معنای مخفی کردن قسمتی از هویت خودتان می باشد. پس سعی کنید در ازدواج همیشه صادقانه به پیش بروید.


[ بازدید : 84 ] [ امتیاز : 0 ] [ نظر شما :
]

ادامه مطلب

شرایط ازدواج موقت در مقایسه با ازدواج دائم

شنبه 25 شهريور 1396
10:30
پرهام حسین زاده

با اینکه ازدواج چه به صورت دائم و یا موقت هر دو در لفظ ازدواج مشترک می‌باشند، و در صورت جاری شدن صیغه عقد ، زن و مرد به همدیگر محرم گشته و بر یکدیگر حلال خواهند بود ولیکن از لحاظ حقوقی، اختلاف‌هایی میان این ازدواج ها موجود می باشد و هر یک دارای حقوق مخصوص به خود و نیز مشترک هستند.
در هر دو نوع از ازدواج برای محقق شدن عقد نیاز به پذیرفتن جنین عقدی از جانب زن و مرد و رضایت بر آن وجود دارد. و در هر یک از این ازدواج ها، ایجاب از جانب زن می باشد و قبول آن بر عهده ی مرد خواهد بود، به این معنی که خانوم می‌گوید« من خود را به طریقه دائم برای زمان معلوم به عقد شما درمی‌آورم» و در جواب مرد ازدواج را موردقبول خویش می‌داند.

در ازدواج چه به صورت دائم و یا موقت زن باید مسئله ای در مورد عدم جاری شدن صیغه نداشته باشد و این بدین معنی است که در عقد یا عده ی دیگری نباشد.و یا برای مثال مردی که در حال ازدواج با اوست از محارم او نباشد.و .....
فرزندی که امکان تولد او از ازدواج موقت وجود دارد، حلال زاده و مشروع خواهد بود و از پدر و مادر خویش ارث می برد و البته حضانت و نفقه آن کودک به عهده ی پدر و در نبود پدر بر عهده ی مادر خواهد بود.

با تاسف فراوان اکثر افراد در جامعه، ازدواج به صورت موقت را با کامجویی لحظه ای برابر می دانند و این مسئله موجب گشته است تا این موضوع به جایگاه واقعی خود در جامعه دست پیدا نکند.

واقعیت این است که بر علیه ازدواج موقت و صیغه تبلیغات نامناسب فراوانی سالهاست که در حال رخ دادن، می باشد به طوریکه در نگاه بعضی رابطه های نامشروع به اندازه ازدواج موقت قبیح به نظر نمی‌رسد.

در حالیکه در صیغه و ازدواج موقت تمام فاکتورهای مترتب بر ازدواج دائم رعایت شده است و حقوق طرفین مورد توجه واقع گردیده است.
ساده تر و صریحتر اشاره کنیم، تمایلات جنسی جزء جدایی ناپذیر شخصیت و فطرت انسان ها می باشد و معمولاً به علت محدودیت های مالی و اقتصادی و شرایط نابسامان فرد گاهی ازدواج دائم به صلاح شخص نمی باشد، آیا در این موارد بهتر نیست که این میل جنسی از طریق راه مناسب و شرعی و با در نظر گرفتن حقوق طرفین برطرف گردد. چگونه است که برقراری روابط آزاد و نامشروع که در آن هیچ قاعده و قانونی وجود ندارد و احتمالاً در آن زن بیشتر متضرر می گردد، چندان به مذاق جامعه ناخوشایند نمی آید اما پیشنهادی که در شرع برای حل این مشکل داده شده است برای عده ای ناخوشایند جلوه می‌کند.

به هر حال ازدواج موقت و صیغه شرایطی دارد که شارع مقدس بنا بر مصلحت اجتماع و حقوق اشخاص بنا نهاده است، ما در اینجا سعی می‌کنیم به طور خلاصه این شرایط را بیان کنیم:

یکم، در عقد موقت به مانند عقد دائم نیاز به خواندن صیغه وجود دارد و کلمات مورد استفاده در آن تنها و تنها باید با رضایت درونی قرائت گردد تا صیغه موقت صحیح باشد.
دوم، تفاوت مهم و عمده میان عقد موقت و دائم این است که در عقد موقت مدت اهمیت دارد و باید با بیان مدت زمان، همراه باشد.
سوم، ضرورت دارد میزان مهریه در صیغه موقت مشخص گردد و در زمان خواندن عقد، ذکر شود.
چهارم، ازدواج دختر،چه به صورت دائم یا موقت ،نیاز به اجازه پدر یا پدربزرگ در صورت نبود پدر، دارد.
پنجم، در ازدواج موقت، بعد از به پایان رسیدن مدت زمان عقد، زن از مرد جدا شده و عده نگه خواهد داشت، و البته قبل از به پایان رسیدن مدت عقد مردِ می تواند باقی آن مدت را بر وی ببخشد و ازدواج موقت به پایان برسد. البته در ازدواج دائم این مورد وجود ندارد و تنها با جاری شدن طلاق، عقد باطل میگردد.



[ بازدید : 79 ] [ امتیاز : 0 ] [ نظر شما :
]

ادامه مطلب

ازدواج ، یک سفر است نه ورود به قصر رویایی!

شنبه 25 شهريور 1396
10:21
پرهام حسین زاده


ای کاش اسم مناسب تری روی "ازدواج" گذاشته می شد . یعنی اسمی گویا تر که فرایند زیستن با همسر را بهتر بازگو کند .
"سفر " شاید بتواند اسم گویا تری باشد . چون ازدواج از ابعاد زیادی شبیه به سفر رفتن است . دو نفر با هم سفری را آغاز میکنند که پر از سختی و مخاطره و زیبایی است . در میانه سفر ممکن است پخته تر شوند ، راه دیگری بپیمایند و از هم جدا شوند ، ممکن است متوجه شوند که مقصد مشترکی ندارند یا اگر مقصد شان مشترک است راهی که انتخاب کرده اند مشابه نیست . (که البته این را زودتر هم می توان فهمید ) می توانند از ابتدا تصور کنند که ازدواج کاری است که حوصله و صبر می خواهد . گذشت می خواهد . گاهی مبارزه می طلبد و گاهی رنج آور می شود .
این همه طلاق های زود هنگام از آن جا رخ می دهد که طرفین (یا یکی از آن ها )گمان می کنند که ورود به ازدواج ، شبیه به ورود به یک قصررویایی و افسانه ای است که وقتی واردش می شوند همه رنج ها پایان می پذیرد و خوشی ها آغاز می شوند . جایی برای رسیدن به خواسته ها و داشته هایی که تا کنون نداشته اند . در نتیجه با کمترین ناملایماتی که می بینند ، گمان می کنند ازدواجشان اشتباه است ، در حالی که برداشت آنها از ازدواج اشتباه است . برداشت اکثر ، از ازدواج ، بیشتر برداشتی است که از فیلم ها و کتاب ها به خورد آنها داده شده و با حقیقت فاصله دارد .
تازه آن فیلم ها و کتاب ها هم داستان را تنها تا آن جا روایت می کنند که دو دلداده به هم می رسند ( یا هرگز نمی رسند ) و در باره ی ادامه آن ، این که چطور دو دلداده باید با هم بمانند و چگونه سفر زندگی را طی کنند ،عمدتا حرفی برای گفتن ندارند . یا اگر دارند می دانند که این حرف ، برای کسی جذاب نیست و مخاطب حوصله ی چنین چالش هایی را ندارد .
منظور این نیست که هرگز و به هیچ روی نباید ازدواج را متوقف کرد ، چون گاهی دلایل روشنی برای این کار وجود دارد . اما همیشه چنین نیست و شاید اگر آماده ی سفری پر خطر و تا حدی سخت و پرچالش نیستیم ، بهتر باشد که ازدواج خود را عقب بیندازیم .



منبع: http://iranianlover.blog.ir/


[ بازدید : 97 ] [ امتیاز : 0 ] [ نظر شما :
]

ادامه مطلب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به ازدواج و عشق ایرانی است. || طراح قالب avazak.ir
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]